سردار شهید محمد ابراهیم همت
بسم رب الشهدا و الصدیقین
ساعت يک و دو نصف شب بود/صداي شُرشُر آب مي يومدتوي اون تاريکي ديدم يکي کنار تانکر آب نشسته و ظرف مي شوره
يکي ظرفهاي رزمنده ها رو جمع کرده بود و بي سر و صدا توي تاريکي مي شست
جلوتر رفتم، ديدم حاج ابراهيم همته ، فرمانده ي لشکر …
پ مثل پلاک...صلوات...
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۱:۳ ق.ظ توسط مجتبی قربانی
|